true
مهدی متهم است دو نفر را به قتل رسانده و برای این قتلها از قبل نقشه کشیده بود. این مرد سیوپنج ساله همسرش و مردی را که با او رابطه داشت به قتل رساند و بعد از بازداشت جزئیات این قتلها را فاش کرد. او ابراز پشیمانی نکرد و گفت خیانت همسرم دلیل اصلی این قتل بود.
این مرد که در دادگاه کیفری استان فارس محاکمه شده است جزئیات این قتلها و زندگی مشترکش را توضیح میدهد.
یک سال است که به اتهام دو فقره قتل در زندان هستی. توضیح میدهی پروندهات در چه وضعیتی است؟
مرتکب دو فقره قتل شدم و قبول هم کردم که این قتلها کار من بود. منتظر صدور حکم هستم، البته میدانم چه حکمی در انتظارم است.قطعا به من حکم قصاص میدهند.
چرا دست به قتل زدی؟ میتوانستی این کار را نکنی.
هر مرد غیرتمند دیگری هم جای من بود این کار را میکرد یعنی چارهای هم برایم نمانده بود یا اگر چارهای وجود داشت من عقلم نمیرسید.
قتل دو نفر عمل بسیار فجیعی است. مگر همسرت و آن مرد چه کردهبودند که تو این کار را کردی؟
زنم به من خیانت کرد.او هرکاری که میخواست برایش انجام میدادم و قبول کردم مطابق خواسته او رفتار کنم. اما به من خیانت کرد. او لیاقت زندگی را نداشت. برای همین هم میخواستم انتقام بگیرم.
چرا به دادگاه شکایت نکردی. از این طریق میتوانستی حق تضییع شدهات را بگیری و از طرفی خودت هم الان این طور گرفتار نمیشدی؟
زجری را که من کشیدهبودم دادگاه نمیفهمید. آنها کاری برای من نمیکردند. خودم باید انتقام میگرفتم. آن موقع این طور فکر میکردم البته شاید اگر شخص دیگری جای من بود به دادگاه شکایت میکرد و این همه به خودش سختی نمیداد.
فکر میکنی چرا با وجود اینکه مدعی هستی شوهر خوبی بودی، همسرت به تو خیانت کرد.بالاخره باید دلیلی برای این کار وجود داشته باشد؟
او من را دوست نداشت.ناراحت بود و میگفت باید هرکاری که میخواهد انجام دهم من هم قبول کردم اما به رفتارهای نادرستش ادامه داد و آبروی من را برد. آبروی خانوادهام و فامیلم حتی آبروی خانواده خودش را هم برد.
تو و همسرت چطور با هم آشنا شدید و چقدر نسبت به یکدیگر شناخت داشتید؟
او از آشنایان ما بود. به خواستگاریاش رفتیم و خانوادهاش هم قبول کرد با هم ازدواج کنیم.بعد از ازدواج همسرم اخلاقش عوض شد، خیلی اذیتم میکرد.
چرا از او جدا نشدی؟ اگر همان موقع طلاق میگرفتی هرگز کار به اینجا نمیکشید.
دوست نداشتم طلاقش دهم. طلاق کار خوبی نیست. من میخواستم با او زندگی کنم. دوست نداشتم اذیتش کنم، هرچه گفت قبول کردم. وقتی میدید که نمیتواند کاری بکند بهانه جدیدی میتراشید.او زن بهانهگیری بود و دنبال راهی میگشت که از من جدا شود.
تو که میدانستی همسرت دوستت ندارد چرا اصرار داشتی که همچنان با تو زندگی کند؟
دلیلی وجود نداشت که او من را دوست نداشته باشد. با اینکه میدانستم بهانه تراشی میکند اما هرچه میخواست انجام میدادم. من شوهر بدی برای او نبودم، وقتی فحاشی میکرد عصبانی میشدم اما بعد دوباره رابطه ما خوب میشد.
مسلما طلاق کار خوبی نیست اما از قتل و کشتار خیلی بهتر است. به هر حال طلاق را برای چنین مواقعی گذاشتهاند.
من اهل این کار نبودم، نمیتوانستم طلاق را قبول کنم.
موضوع خیانت را به خانواده همسرت خبردادی؟
بله به پدر و مادرش گفتم. خیلی از کار دخترشان خجالت کشیدند اما آنها هم کاری از دستشان بر نمیآمد. البته خودم هم اوایل فقط شک کرده بودم و زیاد اطمینان نداشتم. سعی میکردم تلفنهایش را کنترل کنم و بفهمم موضوع از چه قرار است. با اینکه وقتی از او پرسیدم انکار کرد اما بعد اتفاقاتی افتاد که مطمئن شدم واقعا با کسی رابطه دارد.
از چه زمانی به فکر قتل افتادی و آیا برای این کار از قبل برنامه ریخته بودی؟
راستش از وقتی فهمیدم با مرد دیگری رابطه دارد تصمیم گرفتم انتقام بگیرم. اگر دنبالش میگشتم برای این بود که نقشهام را اجرا کنم. زنم دیگر برایم ارزشی نداشت. چیزی که برایم مهم بود غیرتم بود. من میخواستم انتقام بگیرم.
آخرین بار وقتی با همسرت صحبت کردی چه گفتی؟
خیلی آرام با هم حرف زدیم.زنم میگفت من را دوست ندارد و دیگر نمیخواهد با من زندگی کند اما سعی کردم او را آرام کنم.گفتم نباید عصبانی باشد و بهتر است با هم حرف بزنیم. وعده دادم از هم جدا میشویم.
همسرت به تو خیانت کرده بود اما تو مردی به نام آرش را هم کشتی؟
او هم گناهکار بود. آرش میدانست زنی که با او رابطه دارد همسر من است و باز به این رابطه ادامه میداد. وقتی از او پرسیدم چرا بازنم رابطه دارد گفت ما همدیگر را دوست داریم.این مرد به من توهین کرده بود.
چطور آنها را به قتل رساندی؟ در این مورد میتوانی توضیح بدهی؟
اول آرش را با چاقو زدم. با ضربات چاقو شکمش را زخمی کردم. وقتی زمین افتاد ضربات بعدی را زدم و مطمئن شدم که مرد.
زنت صحنه قتل را دید؟ چه واکنشی نسبت به رفتار تو داشت؟
بله ترسیده بود. فقط جیغ میکشید واز من میخواست ولش کنم. شاید هم فهمیده بود نفر بعدی خودش است و برای همین میترسید.
در مورد قتل همسرت توضیح بده. او را چطور کشتی؟
وقتی آرش را کشتم چند ضربه هم با چاقو به او زدم. آنقدر زدمش که نفسش بند آمد و روی زمین افتاد. بعد از چند دقیقه هم جان داد.
چطور توانستی بدون اینکه احساس گناه کنی دو نفر را به قتل برسانی؟
خیلی حالم بد بود. آن موقع فکر میکردم آنها را بکشم راحت میشوم اما اینطور نشد. خشمم خالی شد اما همچنان ناراحت و غمگینم و زخمی که به من زده شده دیگر قابل درمان نیست.
بعد از قتل چه کردی؟ دست به چه کاری زدی؟ آیا صحنه را ترک کردی؟
اجساد را در منطقهای خلوت رها کردم و به خانه رفتم و دیگر کاری نکردم تا اینکه بازداشت شدم.
میدانستی بازداشت میشوی، که خود را مخفی نکردی؟
بله میدانستم. راستش من اصلا به فکر این نبودم که خودم را مخفی کنم یا اینکه صحنهسازی کنم که مشخص نشود قتلها کار من بود. میدانستم پلیس اول به من شک میکند و سراغ من میآید. وقتی هم آمدند هیچ مقاومتی نکردم و گفتم که قتل کار من بودهاست.
قبل از تشکیل دادگاه خانواده همسرت اعلام رضایت کردند، چرا؟
در شهرما کاری که همسرم کرده بود بیآبرویی بزرگی بود. هیچکس این رفتار را تحمل نمیکرد و خانواده زنم هم بخاطر کاری که دخترشان کرده بود سرشکسته شده بودند. قتل برای آنها هم خوب بود. آبرویشان برمیگشت و به همین خاطر هم در دادگاه رضایت دادند، بدون اینکه من درخواستی بکنم.
خانواده آرش درخواست قصاص کردهاند، فکر میکنی بتوانی رضایت بگیری؟
نمیدانم این اتفاق بیفتد یا نه اما آنها خودشان هم میدانند که کار پسرشان قابل بخشش نبود. من از آنها درخواست بخشش ندارم اگر میخواهند قصاصم کنند حرفی ندارم اما قبل از اجرای حکم درخواست دارم یک لحظه خودشان را جای من بگذارند، اگر توانستند تحمل کنند، بعد طرف مقابلشان را ببخشند .اشکالی ندارد من را قصاص کنند. این تنها درخواستی است که من دارم.
true
true
https://tehraneconomy.ir/?p=2820
false
true