true
اقتصادتهران: معادله ی بالا جواب مشخصی ندارد، و برای هر فرد از هر قوم و نژادی یک جواب می دهد؛ از ثروت و خوشبختی گرفته تا فقر و رکود اقتصادی، ولی از نظر علمی فقط و فقط یک جواب صحیح وجود دارد. اگر بخواهیم این معادله را به زبان گفتاری در بیاوریم، بهتر است سوال را اینگونه مطرح کنیم که تبدیل درامد های فردی به طلا، ارز و ملک چه اثری به بار می آورد؟ این سوالی است که کمتر کسی این روز ها به آن فکر می کند. برای رسیدن به جواب این سوال به قدری تامل نیاز است.
طلا، ارز و ملک هر سه یک خصوصیت مشترک دارند و آن انفعال است. درست است که ارزش هر سه ی ان ها دردراز مدت افزایش پیدا می کند ولی باعث ایجاد ضربه ای مخرب به اقتصاد کلان یک کشور می شود. به طور کلی تبدیل مازاد درامد هر فرد که به عنوان سرمایه میتوان از آن یاد کرد به یکی از این موارد باعث خروج پول از گردش اقتصادی میشود. این به آن معنی است که افراد قشری از جامعه دارای سرمایه ای منفعل هستند که فقط و فقط به خود آن ها اختصاص دارد و دولت نیز از آن سو به تنهایی موظف به تامین خدمات و رفاه اجتماعی است. اختلاف طبقاتی، رکود اقتصادی و بی کاری از پیامدهای این امر است. در طول تاریخ این ثابت شده است که در هیچ کشور توسعه یافته ای، دولت به تنهایی قادر به ایجاد منابع اقتصادی کافی برای تامین رفاه اجتماعی بدون کمک مردم نبوده است. اقتصاد ایران بر پایه ی فروش نفت و گاز است و پایان منابع فسیلی و یا عدم فروش آنها باعث ایجاد اختلال در نظام اقتصادی کشور میشود، لذا هرگونه نواسان در زندگی معیشتی مردم به تبع آن طبیعی است.
آیا تا به حال با خود فکر کرده اید که چرا مشکلات اقتصادی ما در طی چند دهه ی اخیر نه تنها کمتر نشده، بلکه روز افزون بوده است؟ جواب این مسئله روشن و کتمان ناپذیر است، که بخش اعظم مشکلات اقتصادی و معیشتی ما نه تنها سوء مدیریت مسولین و تحریمهای خارجی نبوده است بلکه عدم همکاری در بین مردم و ما بین آن ها با دولت بوده است. لازم به ذکر است که ایران از نظر موقعیت جغرافیایی و اقلیمی در یکی از غنی ترین نقاط کره ی زمین قرار دارد و از نظر سرمایه انسانی جمعیت کنونی ما اغلب جوان که نیروی کار محسوب می شود. ایا وقت آن نرسیده است که همه ی ما به یک خودباوری جمعی برسیم؟ تا کجا می توان مشکلات روز مره ی معیشتی خود را بر گردن مسوولین بیاندازیم؟
برای پیشی گرفتن از رقبای منطقهای و جهانی خود ما به سیاستمدار جدیدی نیاز نداریم؛ بلکه نیازمند به سیاست و مشی جدیدی می باشیم که همه ی مردم از تمامی اقشار جامعه در زندگی روزمره ی خود پیاده کنند. اگر ما به یکدیگر توجهی نکنیم و سرمایه های معنوی و مالی خود را راستای رشد و توسعه ی کشور خود در اختیار یک دیگر قرار ندهیم، چه انتظاری از دیگر کشور ها در مقابل خود داریم؟ اکنون که صنعت و اقتصاد ما تشنه ی سرما یه های معنوی و مادی همه ی ماست وقت آن رسیده که به جای دم زدن از تاریخ چند هزار ساله خود کمی کوروش وار به ایران نگاه کنیم و نفع خودمان را در منفعت ملی مان ببینیم.
از دیدگاه علم اقتصاد راه کارهای متفاوتی را می توان بررسی کرد، مانند سرمایه گذاری در بورس و دیگر سازمان های پولی و بانکی. اما آیا اینگونه سرمایه گذاری ها درمان گر مشکلات ماست؟ و تاکنون به چه میزان نقش موثری را بر توسعه ی اقتصادی ما داشته اند؟ یکی از راهکارهای مهم در خصوص تقویت اقتصادهای خرد کشورمان که زیرساختهای اقتصاد کلان ماست، وجودNGO های منسجم است.
NGO ((Non-Governmental Organizationیک سازمان غیر دولتی است که دارای تشکیلات و اساسنامه ی مدون است. این سازمان بودجهای از دولت دریافت نمی کند ولی فعالیت آن در چهارچوب قوانین آن کشور است. در کلامی دیگر چند نفر دور هم جمع می شوند و با تامین بودجه ازجانب خود تصمیم به انجام یک فعالیت مانندیک فعالیت اقتصادی می گیرند و پس از تامین مجوزات لازم از مراجع قانونی و طبق یک برنامه اقتصادی منسجم فعالیت خود را آغاز میکنند. تجربه در کشورهای توسعه یافته ثابت کرده است که NGO هایی تاثیر گذار و قادر به ادامه ی فعالیت بوده اند که اهداف خود را هم راستا با توسعه ی اقتصاد کلان آن کشور طرح کرده و در پی تامین نیازهای آن بوده اند. اشتغالزایی و گردش پول در جامعه، توسعه را به همراه خواهد آورد. گسترش و تقویت اقتصادهای خرد، دست درازی و تعرض دیگر کشورها به منافع اقتصادی ما را کم اثرتر خواهد ساخت. بدین ترتیب رسیدن به خودکفایی به گسترش مردم سالاری دینی درعرصههای مختلف کمک خواهد کرد و همینطور توانایی لازم را برای مواجهه با جریان امپریالسم جهانی مهیا کرده و بستری فراهم میآورد تا آن آینده را با هم دلی و هم زبانی دوطرفه با دولت روشن تر سازیم.
احمدرضا اصفهانیان
true
true
https://tehraneconomy.ir/?p=20748
false
true