true
اقتصادتهران: در دلنوشته برادر شهید «موسی مقاری» آمده است: شهید و شهادت واژگانی هستند که در سده اخیر، تعریفی نو از خود به نمایش گذارده و به یادگار نهادهاند، جوامع بشری هم به فراخور خود، نگاهی به آن دوخته، تلاش برای مفهومسازی از آن کرده، به میزان ادراک خود از این خرمن طلایی و نظرکرده خداوند، خوشه معرفت چیده، در آسیاب زندگی چرخ و در تنور عبودیت پروردگار، نان داغ حیات به بشریت تعارف کردهاند.
تعریف جدید فرزندان خمینی از شهید و شهادتبه گزارش گروه حماسه و جهاد دفاعپرس، «مهدی مقاری» برادر شهید «موسی مقاری» در دلنوشتهای نوشت: شهید و شهادت واژگانی هستند که در سده اخیر، تعریفی نو از خود به نمایش گذارده و به یادگار نهادهاند، جوامع بشری هم به فراخور خود، نگاهی به آن دوخته، تلاش برای مفهومسازی از آن کرده، به میزان ادراک خود از این خرمن طلایی و نظرکرده خداوند، خوشه معرفت چیده، در آسیاب زندگی چرخ و در تنور عبودیت پروردگار، نان داغ حیات به بشریت تعارف کرده اند.
انقلاب اسلامی، جرأتبخش و الهامدهنده یافتن مسیر زندگی بر پایه شهادت، در هیچ از برههای تاریخ، مثال نداشته و روح الله و فرزندانش، صفحهای پررنگ و لعاب و خوش نقش در تاریخ این مرز و بوم نگاشتند که هیچگاه مانندش را نیافتهایم.
تاریخ غرورانگیز نیم قرن گذشته مالامال از صحنههایی عجیب، ولی آشنا است، چرا که ایرانیان با هر قومیت، زبان و فرهنگ، جرأتمند پیکار با شیاطین از هر قبیله و طایفه و با هر ماسک و چهرهای هستند و این مبارزه را مقدس و راهی برای رسیدن به معبود بی همتا میپندارند که چه پندار خوش و در حقیقت، واقعیتی شیرین و غیرقابل وصفی را آفریده اند.
چگونه میتوان هشت فصل شورانگیزی که در تاریخ ایران، تکرار نمیشود را در کلام نشاند و در وصف گنجاند؟ مکان و زمانی که نردبانهای ملاقات تا خدا، به زمین آمدند و عارفان را با خود به شوق خداوند، به دیدار و وصالش رساندند!
کلام و قلم در این دوره تاریخی برای به تصویر کشیدن و واگویه کردن، آنچنان عنان اختیار از کف دادهاند که چونان مکتبنرفتهها و زبان بستهها، یارای هیچ فعالیتی ندارند.
در برهوت معرفت و قحطی عاطفه، جوانان و نوجوانی که در مکتب روح الله مشق عشق نوشته بودند، ندای لبیک به فرمان شایسته مردی داده، رقصکنان و دوان در مسلخ عشق حضور یافته و از شیرینیهای ظاهری این دنیا گذشته، رضای حق تعالی را به زیبایی ناب، درک کردند؛ برادرم یکی از هزاران عاشق پیشهای بود که از همه چیز و همه کس برید و دل در گرو یار نهاد تا به دیدارش برسد.
شهید موسی مقاری که فقط ۱۹ بهار را تجربه کرده بود، میتوانست مثل خیلی از همدورهایهای خود، بماند و جوانی کند و…، اما غیرت، مردانگی، عشق او به میهن و دفاع از حریت ایران سرافراز در وی شعلهای به ارتفاع مردانگیاش کشید و جبهههای نور علیه ظلمت را با دوستانش منور و سبز کرد.
موسی که پا در عرصه فوتبال نهاده بود، میدانست که قهرمانی چه طعم شیرینی دارد، اما شیرینتر از آن، آزادی کشور و آزادگی مردمان ایران زمین بود که برای تحقق آن، مستطیل سبز فوتبال را رها و جبهههای مملو از خاک، عشق، شور و حرارت و علاقه به وطن را جایگزین آن کرد و روح آسمانی اش از تن غوطه ور در خونش در سحرگاه ۱۱ دیماه ۱۳۶۳ در نهر جاودانگی وضوی عشق ساخت و با نماز دلدادگی، راهی کهکشانها شد تا ما بمانیم و از رفتن هایی، چون رفتن او و یارانش، درس و پند زندگی گیریم.
براستی چگونه میتوان مثل او شد، کسی که پشت به دنیا و علاقه وافرش (فوتبال) که در مسیر تیمهای برتر کشور نیز پا گذاشته و خواهانش بودند، کرد تا نام ایران، زنده و پویا بماند و دژخیمان دیوسیرت در مقابل ایران و ایرانی سرتعظیم فرود آورند؟ اما باید چو او باید زیست تا فردا را درک کنیم.
true
true
https://tehraneconomy.ir/?p=275747
false
true